چهارشنبه، مهر ۰۶، ۱۳۹۰

گزارشی محرمانه از ویکی لیکس در مورد نحوه مذاکره با ایرونی جماعت

در اسنادی که ویکی لیکس منتشر کرده سندی هست مربوط به سال 1979 از سفارت آمریکا در تهران. این سند توصیه هایی را برای مذاکره کنندگان با طرفهای ایرانی در بر دارد که به نظر تهیه کنندگانش برای گفت و گو با ایرانیها باید رعایت شوند. نکته مهم این است که این سند محرمانه بوده و بنابراین دلیلی برای بدگویی یا تبلیغات منفی در آن وجود ندارد. آنچه در آن آمده تصویر ما ایرانیها در چشم غربیهاست خالی از هر گونه شائبه تبلیغاتی یا اغراق. جالب است که در مقدمه تاکید می کند که هرچند دشواریهای ما با ایران تا اندازه ای به خاطر مسائل انقلاب ایران است، اما مسائلی روانی و تاریخی عمیق وجود دارند که به نظر تنظیم کنندگان گزارش می توانند توجیه کننده رفتار ایرانی ها باشند. من به جای ترجمه نعل بالنعل تصمیم گرفتم خلاصه ای نسبتا جامع از گزارش را اینجا بگذارم و از ابراز نظرهای شخصی خودداری کنم. البته متن گزارش به اندازه کافی گویا هست.

1- اولین جمله این است: "شاید غالب ترین وجه روحیه ایرانی، خودخواهی بی چون و چراست." نتیجه این خودخواهی از نظر آنها این است که ایرانیها آنقدر به خودشان فکر می کنند که وقت "فهمیدن" حرف طرف مقابلشان را ندارند. کیس مثال زده شده واقعا آبرو بر است. می گوید بانک مرکزی ایران برای فرار از جریمه دیرکرد بازپرداخت وامها به راحتی ادعای فورس ماژور می کند و درک نمی کند که دولتی که خودش جزیی از آن است تمام مبانی این ادعا را تکذیب می کند! یا می گوید طرف "نمی فهمد" که وقتی می خواهد در آمریکا اقامت دائم داشته باشد طبق قانون نمی تواند درخواست ویزای توریستی کند. 

2- می گوید روی دیگر سکه این ویژگی روحی ایرانیها، بدبینی نافذی است که نسبت به جهان پیرامونشان دارند. تجربه ایرانی این است که هیچ چیز در این جهان پایدار نیست و فرد همواره از سوی خصم بیرونی تهدید می شود. در چنین محیطی هر فرد باید همواره گوش به زنگ فرصتهایی باشد که وی را از شر این تهدید ها در امان نگه دارند و برای او دست یازیدن به هر عملی موجه است. این رویه زیر بنای آن چیزی است که "ذهنیت بازاری" نامیده می شود و به شدت میان ایرانیها عمومیت دارد. در این ذهنیت منافع دراز مدت فدای امتیازاتی می شود که فرد می تواند بلافاصله از روشهایی که در نرمهای دیگر غیر اخلاقی تلقی می شوند، به دست آورد. برای مثال به تاکتیکهای ایذایی و ارعابی اشاره می کند که طرف ایرانی در مذاکره با یک شرکت آمریکایی در پیش گرفته است.

3- این جمله اش خیلی جالب است: "این محدودیتهای روانشناختی با عدم درک مقوله علیت عجین شده اند." به نظر می آید اسلام با تاکیدی که بر قادر متعال بودن الله دارد، تا حد زیادی موجب این پدیده باشد. تا حدی شگفت انگیز است که حتی ایرانیانی که به شیوه غربی بار آمده اند و حتی تجربه زندگی در خارج از ایران را دارند در درک ارتباط وقایع دچار مشکل می شوند. برای مثال یک یزدی (احتمالا مسوولی در ایران) نمی تواند این را بپذیرد که پیامد رفتارهای ایران، تغییر برداشتهای آمریکاییها نسبت به ایران و در نتیجه تغییرسیاستهای آمریکا نسبت به ایران است. باز می گوید بیزاری ایرانیها در پذیرش مسوولیت اعمالشان هم می تواند به همین دلیل باشد. فرشته نجات در لحظه آخر همیشه سر می رسد.

4- می گوید ایرانیها تمایل دارند تصور کنند گفتن چیزی همان انجام دادنش است. وقتی به همان یزدی گفته شده که هنوز نیروهای نامنظم از اطراف سفارت پراکنده نشده اند، شگفت زده شده و گفته است: "اما کمیته مرکزی به من گفت که آنها دوشنبه می روند." یا مثلا یک مقام ایرانی گفته پرونده شری(sherry case) نود درصد «حل شده»، اما پس از بررسی معلوم می شود که هیچ چیز تغییر نکرده است. این تشخیص که دستورات باید پیگیری شوند و تعهدات باید با عمل و نتیجه همراه باشند، وجود ندارد.
بعد بر مفاهیم ایرانی اعتبار(Influence) و محظوریت(Obligation) تاکید کرده است. هر کس به مقام بالاترش کرنش می کند و مفهوم PARTI-BAZI ایرانیها را فاسد کرده است. در عین حال لطف ها همراه با کینه است و لطف کردن فقط تا زمانی است که معامله ای سودآور و ملموس در کار باشد. قولهای سال پیش یا حتی هفته پیششان را فراموش کنید و ببینید امروز چکار می توانند بکنند.

5- در نهایت چند پیشنهاد به مذاکره کنندگان آمریکایی داده است:
a. هیچ وقت گمان نبرید که موضع شما درک شده است چه برسد به اینکه بخواهند ببینند مزایایی هم در آن هست یا خیر. خود شیفتگی ایرانیها این امر را غیر ممکن می سازد. بنابراین مذاکره کننده باید درک موضعش را به طرف ایرانی "تحمیل" کند.
b. نباید انتظار داشت که طرف ایرانی مزایای روابط دراز مدت بر مبنای اعتماد را درک کند. او فرض خواهد کرد که طرف مذاکره اش در اصل دشمن اوست. در معامله او سعی می کند سودی که بلافاصله به خودش می رسد را بیشینه کند و برای این کار به هر کاری دست می یازد، از جمله ممکن است با طرف مذاکره چنان خصمانه برخورد کند که هرگونه معامله در آینده را غیر ممکن سازد.
c. روابط همبسته در همه جنبه های یک موضوع باید با دقتی رنج آور و با زور و تکرار باید برای طرف ایرانی شرح داده شوند. مذاکره کننده ایرانی از قبل این ارتباطات را نه می فهمد و نه می پذیرد.
d. در هر مرحله از مذاکرات باید بر عمل تاکید شود. اظهار آمادگی به هیچ کار نمی آید.
e. نشان دادن حسن نیت برای دریافت حسن نیت اتلاف وقت است. به جای این کار مذاکره کننده باید به طرف ایرانی بفهماند که چه بده-بستان فوریی در کار است.
f. مذاکره کننده باید آماده تهدید قطع مذاکرات باشد و از این امر نترسد. با توجه به محدودیتهای روانی و فرهنگی ایرانی، او با اصل مفهوم مذاکره عقلانی مشکل دارد
--------------

از این متن چه میتوان آموخت؟ کدام ویژگیهای منفی هستند که خواندنشان از نگاه دیگری ما را بیش از هر چیز آزار میدهد؟ برای من اینها:
1- خودخواهی: "شاید غالب ترین وجه روحیه ایرانی، خودخواهی بی چون و چراست". بارها از یکدیگر شنیده ایم که ما ایرانیها موجودات خودخواهی هستیم. این خودخواهی را در بسیاری از شئونات زندگیمان (تابلوترینش رانندگی) می بینیم. درکی که از پیشینه خود داریم هم کمکی به بهبود این امر نمی کند. فرزندان کوروش و داریوش کبیر یا از نگاهی دیگر میراث داران پیامبر و یاری کنندگان تنها بازمانده وی حق دارند «کمی» خودخواه باشند. اما من به شخصه فکر نمی کردم این خودخواهی آنقدر آشکار باشد که به عنوان مهمترین وجه روحیه ایرانی از آن یاد کنند.

2- بدبینی: روی دیگر سکه این ویژگی روحی ایرانیها، بدبینی نافذی است که نسبت به جهان پیرامونشان دارند. اگر نویسنده گزارش با ادبیات بخصوص کلاسیک ایران آشنا بود، شاید به اینکه عرفان ایرانی تا چه حد این دید را تقویت می کند هم اشاره ای می کرد. محمد قائد می گوید بهترین معادل برای کلمه «رند» در دیوان حافظ cynic است. یعنی کسی که به همه چیز بدبین است و می داند همه فقط به فکر خودشانند و لاغیر. این طرز فکر شاید هفتصد سال پیش برای مردمی که از ستم حکام مغول، آشوب یا دروغ و دغل وعاظ به تنگ آمده بودند کارایی داشت. امروز هم نمی توان منکر لااقل بخشی از این کارایی شد. اما اثرات مخرب چنین دیدگاهی برای زندگی در یک جامعه مدرن غیر قابل انکار است. «رندی» ما و بی اعتمادیمان به دیگران خودش را همه جا نشان می دهد حتی جایی که جوانی غرقه به خون روی زمین افتاده و ما زیرکانه خودمان را قاطی دعوای ناموسی نمی کنیم و حتی می توانیم به این زیرکی خودمان در حین چایی نوشیدن، پوزخند هم بزنیم.

3- علیت: «این محدودیتهای روانکاوانه با عدم درک مقوله علیت عجین شده اند.» البته که ما ایرانیها در کل موجوداتی قضا قدری هستیم و این واقعا علیت را نقض می کند. اما من همیشه گمان می بردم که ته قضیه ملت می دانند که بالاخره هر چیزی علتی دارد و قضا-قدر صرفا نوعی تعارف! است. اما گویا چنین نیست. از لحاظ روانی هم این اعتقاد به درد خور است. چون به فرار از پذیرش مسوولیت کمک می کند. همیشه دست غدار فلک در کار است تا نگذارد کار ما به سامان برسد و این وسط ما مقصر نیستیم که هیچ، تازه می توانیم همیشه از عالم و آدم بابت همکاریشان با تقدیر بی رحم شاکی هم باشیم.

به نظر من ما هرچقدر هم که از بیماریهای جان ایرانی آگاه باشیم، باز خواندن این قبیل گزارشها مفید است. چون این دسته نوشتجات آن ضعفهایی را رو می کنند که از یک سو آنقدر درونی شده که شاید خودمان هم نمی فهمیم و از یک سو چنان زشت هستند که بلافاصله مورد توجه ناظر بی طرف قرار می گیرند. به نظر من اولین گام، پرورش آن چیزی است که تفکر انتقادی نامیده می شود. و اعمال چنین طرز تفکری به تاریخ، فرهنگ، ادبیات و اجتماعمان می تواند گام بعدی باشد. خطری هم که وجود دارد این است که به ضعفهایمان اصالت ببخشیم و بابتشان به خودمان افتخار هم بکنیم. رفتار واکنشی و از موضع بالا آشکارا این چند قرن اخیر جواب نداده و از این به بعد هم جواب نخواهد داد

منبع: http://wikileaks.ch/cable/1979/08/79TEHRAN8980.html

هیچ نظری موجود نیست: