سه‌شنبه، آذر ۰۸، ۱۳۹۰

تاملاتی درباره شبکه های اجتماعی

گرافها و شبکه های اجتماعی
در ریاضیات یک گراف مجموعه ای مجرد از چیزهاییست که برخی از این «چیز»ها با هم در ارتباطند. برای مقاصد این نوشته بگذارید اینطور بگوییم که گراف مجموعه ای از «راس»هاست که توسط تعدادی «یال» به هم وصل شده اند. شکل زیر یک گراف را نشان میدهد.
گراف کاربردهای مختلفی در علوم محض و مهندسی دارد. برای مثال شبکه برق سراسری را در نظر بگیرید. این شبکه مجموعه عظیمی از تولید کننده ها (نیروگاهها) و مصرف کننده های مختلف است که توسط خطوط برق مختلف به هم وصل شده اند. ثابت میشود که میتوان این شبکه را با یک گراف مدل کرد و از آن طریق جریان برق در خطوط مختلف و میزان سهم هر نیروگاه در تولید و سایر پارامترهای الکتریکی مهم شبکه را محاسبه کرد.
گرافها میتوانند برای مدل کردن چیزهای دیگری هم بکار بروند. برای مثال در گراف بالا فرض کنید راسها نشان دهنده افراد باشند و یالها نشان دهنده وجود رابطه «دوستی» بین افراد. به این ترتیب شماره یک با شماره پنج دوست است و 6 فقط با 4 دوست است. دوستی رابطه ای متقابل است (یا لااقل اکثر افراد اینطور گمان میکنند!) اما اگر بخواهیم رابطه ای مثل عشق را نشان بدهیم چه؟ عشق میتواند رابطه ای یکطرفه باشد. برای این امر میتوان از گرافی به شکل زیر استفاده کرد که میتواند بسادگی نشاندهنده یک مثلث عشقی بین سه نفر باشد!
میتوانیم این بازی را ادامه دهیم. مثلا فیسبوک را در نظر بگیرید. فرض کنید افراد راسها باشند. مهمترین رابطه در فیسبوک رابطه «دوستی» است. به سبک فیلم ماتریکس که قهرمانان داستان در آن اشیا را به شکل آبشارهای سبزی از حروف و اعداد میدیدند که مثلا کُدهای کامپیوتری است، بیایید ما هم فیسبوک را یک گراف ببینیم:


زیباست، نه؟ مساله البته به این سادگیها هم نیست. برای مثال رابطه اساسی در فیسبوک، رابطه «دوستی» است. اما آیا همه کسانی که در فیسبوک با ما «دوست» هستند، میتوانند مصداق رابطه دوستی در خارج از فضای مجازی هم باشند؟ فیسبوک (و گوگل پلاس) سعی میکنند با تعریف روابطی، گرافشان را به آنچه که در عالم واقع وجود دارد، نزدیکتر کنند. در فیسبوک شما میتوانید دوستانتان را در به گروههایی مثل Restricted، Family، Close_Friends تقسیم کنید. گوگل پلاس هم بیست جور رابطه تعریف کرده است. اما گمان نمیکنم با تمام تلاشهایشان هنوز حتی به گستردگی و پیچیدگی روابط در جهان واقعی نزدیک هم شده باشند. برای مثال، همان رابطه عشق را در نظر بگیرید، یا رابطه «جذب کسی شدن» یا رابطه «پارتنر سابق» یا کلی روابط مشابه دیگر. هیچکدام این روابط در فیسبوک تعریف نشده اند. روابط فیسبوکی هنوز با آنچه در جهان واقع وجود دارد زمین تا آسمان متفاوتند.

شبکه های اجتماعی فقط فیسبوک نیستند. WoW هم یک شبکه اجتماعیست با سرویسی متفاوت، سرگرم کننده و موفق. این تنوع و جذابیت شبکه های اجتماعی توجه متخصصان علوم کامپیوتر را به آن جلب کرده است. مثلا یک آدم باهوش که الان برای گوگل کار میکند، اینجا این ایده را مطرح کرده که برنامه ای نوشته شود که تمام روابط افراد را از شبکه های اجتماعی مختلف استخراج کند و شخص فقط با یک آی دی (مثلا با استفاده از OPEN_ID) بتواند تمام شبکه های اجتماعیش را مدیریت کند. به این ترتیب دیگر لازم نخواهد بود برای عضویت در هر شبکه اجتماعی حساب کاربری جدا ایجاد کند و دوستانش را به هر شبکه اجتماعی جدیدی که در آن عضو میشود، دعوت کند. البته فعلا در گیر و دار دعوای بین گوگل پلاس و فیسبوک خبری از پیگیری این رویای دور و دراز نیست!

در عمل دشواریهای پیش رو بیشتر از این حرفها هستند. آیا هر شبکه اجتماعی و روابط داخلی آن را میتوان با گرافی مدل کرد که در آن راسها افراد باشند و یالها روابط؟ گاهی اوقات در برقراری تناظر بین افراد و روابط در یک شبکه اجتماعی و راسها و یالها در یک گراف مشکلاتی اساسی پدید می آید. اما بیش از این بضاعت و انگیزه ای برای تعقیب این دغدغه های محض علوم کامپیوتری را ندارم. پس بگذارید توجهمان را به جنبه دیگری از موضوع معطوف کنیم.

حریم شخصی
بفرض که امکان تعریف روابط فوق در شبکه ای اجتماعی وجود داشته باشد. آیا ما واقعا مایلیم این اطلاعات را با بقیه دنیا به اشتراک بگذاریم؟ مثلا ممکن است من دلم بخواهد یکی از دوستانم بداند که از دختری خوشم می آید، اما اصلا مایل نیستم این اطلاعات را دیگران داشته باشند! بعلاوه، بمحض اینکه اطلاعاتی با اشخاصی بجز خود ما در میان گذاشته شوند، ماهیت آن اطلاعات تغییر میکنند. بسته به اینکه واقعیتی یک راز باشد یا همه از آن آگاهی داشته باشند، نگاه ما به آن واقعیت متفاوت میشود. اینکه من در دلم بخواهم با فلان دختر باشم یک چیز است و اینکه این واقعیت عمومی شود و همه از آن باخبر شوند، یک چیز دیگر. بهرحال فیسبوک و دیگر شبکه های اجتماعی بدون توجه به این حرفها مشغول پیگیری اعمال و رفتار و عادات ما روی اینترنت هستند. آنها اطلاعاتی مثل عادات مصرف ما، برندهایی که خوشمان میاید و رستورانهایی که دوست داریم را جمع آوری میکنند و این اطلاعات را مثلا از طریق رابط کاربری گراف در اختیار تمام دنیا قرار میدهند.
شاید هم به همین خاطر باشد که در فیسبوک ناشناس بودن و ناشناس فعالیت کردن با اخم و تخم مواجه میشود. کار گاهی تا جایی بالا میگیرد که فیسبوک اکانت کسی مثل سلمان رشدی را بخاطر استفاده نکردن از اسم واقعیش (احمد رشدی) غیر فعال میکند و فقط وقتی کوتاه می آید که رشدی به مارک زوکربرگ اعلان جنگ میدهد! عده ای میگویند اگر کاربران اینترنت چیزی برای پنهان کردن نداشته باشند، لزومی هم ندارد که از فعالیت با نام و نشان واقعیشان باکی داشته باشند. اما نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که فرد وقتی در محیطی حاضر شود که تمام فعالیتهایش ثبت و ضبط شوند، احساس ناامنی و ناراحتی میکند و این ربطی به ماهیت اعمالش ندارد. بهر حال نمیتوان از این واقعیت براحتی گذشت که ترسیم خطی مشخص بین امتیاز ناشناس ماندن روی اینترنت و جلوگیری از سواستفاده از این امتیازبسیار دشوار است. مشکل فقط این نیست که سایتهایی مثل فیسبوک، اطلاعات شخصی و عمومی ما را روی سرورهایشان ذخیره میکنند و در ضمن اینترنت خارج از خودشان را به رسمیت نمیشناسند؛ فرقی هم نمیکند که اطلاعات شبکه های اجتماعی را از حصار سایتهای خاص خارج کنیم یا آنها تضمین بدهند که اطلاعات خصوصی ما نزدشان محفوظ باقی میماند و آن را با دیگران (دولتها یا شرکتهای بزرگ) به اشتراک نمیگذارند. واقعیت این است که انسانها بطور طبیعی از تحت نظر بودن و زندگی در خانه شیشه ای بدشان می آید و این «اجتماعی بودن» یک شبکه را مختل میکند.
تا آنجا که به رفتار شخصی در مورد حفظ حریم خصوصی مربوط میشود، نمیتوان فیسبوک را مجرم اصلی دانست. اعتقاد شخصیم این است (هرچند نتوانسته ام همیشه خودم به آن پایبند باشم) که وقتی با نام و نشان واقعی خودمان فعالیت میکنیم، «خصوصی» (private) به معنای واقعی کلمه وجود ندارد. ممکن است دوستی از عکسی که به اشتراک گذاشته ایم اسکرین شات بگیرد یا متن استتوسمان را در واژه پردازش کپی کند. اطلاعات خصوصی ما حتی اگر با عده کمی به اشتراک گذاشته شوند، دیگر مال ما نیستند و باید همیشه این احتمال را بدهیم که به هر دلیل دایره افرادی که از آنها باخبرند، بزرگتر و بزرگتر شود. اصولی ترین راه برای حفظ حریم خصوصی در سایتهایی مثل فیسبوک این است که اطلاعات خصوصیمان را به اشتراک نگذاریم! لااقل در شرایط فعلی امنترین راه، بدبینانه ترین راه است.
 کلام آخر
یادم هست وقتی که برای اولین بجای استفاده از بروزرهای متنی،ازبروزر گرافیکی نت اسکیپ استفاده کردم (و معنای اینترنت برایم عوض شد!)، سایت یاهو اولین جایی بود که همیشه باز میکردم. یاهو دروازه ورود من به اینترنت بود. بیش از ده سال بعد، این روزها شاید بجز نگاهی به یاهونیوز کاربرد چندانی برای یاهو پیدا نمیکنم. در عوض فیسبوک این روزها همان حکمی را دارد که یاهو ده-دوازده سال پیش برای من داشت. فیسبوک و رقبایش چهره اینترنت را عوض کرده اند و نوید تغییر آینده اینترنت را به ما میدهند. اما تاریخ قضاوت خواهد کرد که تا چه اندازه موفق خواهند بود. آیا در آینده به اینکه پای استتوس دوستی یا لینکی، «لایک» میزدیم نخواهیم خندید؟ یا به اینکه تعداد «لایک»های پای استتوسمان را میشمردیم؟ یا سعی میکردیم چیزهایی بگذاریم که بیشتر «لایک» بخورند؟ هیچ بعید نیست که فیسبوک هم به دهها شبکه اجتماعی قبل از خودش بپیوندد که با کوهی از اطلاعات روی سرورهای متروک مشغول خاک خوردن هستند. بهرحال آینده اینترنت هرچه باشد، آنچه اینترنت را برای من جذاب میکند امکان به اشتراک گذاری اطلاعات و امکان داشتن ارتباطات گسترده با دوستانم و غریبه هاست.پس:
اخلاقی رفتار کنید، به اشتراک بگذارید و لذت ببرید. بیخیال بقیه چیزها!

پی نوشت: میتوانید برای شروع نظرات و ایده هایتان راجع به شبکه های اجتماعی را با من به اشتراک بگذارید!

هیچ نظری موجود نیست: